موج انگلیسی
درباره وبلاگ


با سلام خدمت شما عزیزان. من سعی می کنم تا جایی که می توانم مطالب، مکالمات،داستان ها،آموزش ها و... جالب و خوب انگلیسی را در این وبلاگ قرار دهم و مورد استفاده شما دوستان قرار گیرد، پس ممنون می شوم اگر نظر خود را درباره مطالب و وبلاگ بنویسید. با تشکر...
نويسنده
چهار شنبه 18 بهمن 1398برچسب:, :: 19:9 :: نويسنده : محمد ظریف
یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:29 :: نويسنده : محمد ظریف

نام

معادل فارسی

نام

معادل فارسی

bull

گاو نر

fox

روباه

cow

گاو ماده

bear

خرس

calf

گوساله

polar bear

خرس قطبی

horse

اسب

koala bear

کوالا

mule

قاطر

panda

خرس پاندا

pony

اسب کوتاه

wolf

گرگ

donkey

الاغ

tiger

ببر

sheep

گوسفند

lion

شیر

lamb

بره

leopard

پلنگ

goat

بز

hyena

کفتار

kid

بزغاله

elephant

فیل

pig

خوک، گراز

zebra

گورخر

sow

ماده خوک بالغ

giraffe

زرافه

piglet

بچه خوک

buffalo

بوفالو

cat

گربه

camel

شتر

dog

سگ

raccoon

راکون

mouse

موش

skunk

راسو

bat

خفاش

beaver

سگ آبی

squirrel

سنجاب

boar

گراز نر

chipmunk

سنجاب راه راه

possum

صاریغ

rabbit

خرگوش

kangaroo

کانگورو

moose

گوزن شمالی

porcupine

جوجه تیغی

buck

گوزن نر، خرگوش نر

mole

موش کور

 

یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:21 :: نويسنده : محمد ظریف
A heart that loves is always young
قلبی که عشق می ورزد همیشه جوان است


The hardest thing to do is watch the one you love, love someone else
سخت ترین چیز این است که ببینی کسی را که دوست داری عاشق فرد دیگری است


We were given: Two hands to hold. To legs to walk. Two eyes to see. Two ears to listen. But why only one heart? Because the other was given to someone else. For us to find.
به ما دو دست داده شده است برای نگهداشتن. دو پا برای راه رفتن. دو گوش برای شنیدن. اما چرا تنها یک قلب؟ چون قلب دیگر به فرد دیگری داده شده است که ما باید پیدا کنیم


If you love me, let me know. If not, please gently let me go
اگر دوستم داری بهم بگو و گرنه بزار برم


Give her two red roses, each with a note. The first note says For the woman I love and the second, For my best friend
به او دو گل رز بده رو هر گل هم نوشته ای بزار. رو اولین نوشته بنویس به زنی که عاشقشم و روی دومی بنویس به بهترین دوستم


Pleasure of love lasts but a moment, Pain of love lasts a lifetime
لذت عشق لحظه ای طول می کشد اما غم و رنج آن یک عمر


I get the best feeling in the world when you say hi or even smile at me because I know, even if its just for a second, that I’ve crossed your mind
بهترین احساس زمانی به من دست می دهد که به من سلام می کنی یا لبخندی میزنی حتی اگر برای ثانیه ایی، چرا که می فهمم یرای لحظه ای به ذهنت خطور کرده ام


They say loving you gives pains and full of sacrifices But I’ll rather take pains and lots of sacrifices than not to be love by you
مردم بهم می گن دوست داشتنت درد و رنج ِ فقط و کلی از خود گذشتگی
میخاد، من ترجیح میدم درد بکشم و از خود گذشتگی کنم اما نبینم تو دوستم نداری




Falling in love is awfully simple, but falling out of love is simply awful
عاشق شدن تا حدودی آسان است اما ترک عشق وحشتناک است


Absence makes the heart grow fonder
دوری باعث می شود قلب اشتیاق بیشتری پیدا کند



Love is like a war:Easy to begin Hard to end
عشق همچون جنگ است: آسان شروع می شود سخت تمام می شود



I dont know why they call it heartbreak. It feels like every part of my body is broken too.
من نمی دانم چرا می گویند قلب انسان می شکند. گویی تمام وجودم شکسته است


Love is blind — marriage is the eye-opener
عشق چشم را می بندد اما ازدواج چشم را باز می کند


Anyone can be passionate, but it takes real lovers to be silly
همه می توانند پر احساس باشند اما فقط عاشقان واقعی حماقت می کند


The spaces between your fingers were created so that another’s could fill them in
فاصله بین انگشتان برای این ایجاد شده است که انگشتان فرد دیگری آن فاصله را پر کن
 
____________________________
 
بقیه ی جملات در ادامه ی مطلب...


ادامه مطلب ...
یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:16 :: نويسنده : محمد ظریف
عشق اقيانوس وسيعي است که دو ساحل رابه يکديگر پيوند ميدهد
love is wide ocean that joins two shores

زندگي بدون عشق بي معني است و خوبي بدون عشق غير ممکن
life whithout love is none sense and goodness without love is impossible

عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدايي بلند تر خواهد بود
love is something silent , but it can be louder than anything when it talks

عشق آن است که همه خواسته ها را براي او آرزو کني
love is when you find yourself spending every wish on him

عشق گلي است که دو باغبان آن را مي پرورانند
love is flower that is made to bloom by two gardeners

عشق گلي است که در زمين اعتماد مي رويد
love is like a flower which blossoms whit trust

عشق يعني ترس از دست دادن تو
love is afraid of losing you

پاسخ عشق است سوال هر چه که باشد
no matter what the question is love is the answer

وقتي هيچ چيز جز عشق نداشته باشيد آن وقت خواهيد فهميد که عشق براي همه چيز کافيست
when you have nothing left but love than for the first time you become aware that love is enough

زماني که همه چيز افتاده است عشق آن چيزي است که بر پا مي ماند
love is the one thing that still stands when all else has fallen

عشق مثل هوايي است که استشمام مي کنيم آن را نمي بينيم اما هميشه احساس و مصرفش مي کنيم و بدون ان خواهيم مرد
love is like the air we breathe it may not always be seen, but it is always felt and used and we will die without it
 
_________________________________________


برای خواندن بقیه ی جملات به ادامه ی مطلب بروید...



ادامه مطلب ...
یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:10 :: نويسنده : محمد ظریف
The words are easy when the language is LOVE

. i love the 'y'

i love the 'o'

i love the 'u'

put them together

وقتی زبانمون زبان عشق باشه کلمات خیلی ساده میشن!

نگاه کن؛ من Y رو دوست دارم

من O رو دوست دارم

من U رو دوست دارم!

حالا اینارو بزار کنار هم....
 
 
بقیه ی جملات در ادامه مطلب...


ادامه مطلب ...
یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:0 :: نويسنده : محمد ظریف

love my EYES when u look into them,

I love my NAME when u say it,

I love my HEART when u love it,

I love my LIFE when u are in it.


چشامو وقتي تو بهشون نگاه ميکني دوست دارم،

اسممو وقتي دوست دارم که تو صداش ميکني،

قلبمو وقتي دوست دارم که تو دوسش داشته باشي،

زندگيم رو وقتي دوست دارم که تو توش هستي.....


برای مشاهده بقیه جملات به ادامه مطلب بروید...



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 19:0 :: نويسنده : محمد ظریف
از نظر همه ی اهل فن، ترجمه ی خوب و موفق ادبی آن ترجمه ای است که بتواند به پرسش های هفتگانه ی زیر پاسخ مثبت بدهد:

۱- آیا ترجمه، مفهوم متن اصلی را رسانده است؟

پاسخ درست به این پرسش در درجه ی نخست بستگی به این دارد که مترجم نه تنها به زبان خود از دید ادبی وارد باشد تا بتواند مفهومی را که از متن خارجی گرفته است به طرز درستی به زبان خود بیان کند، بلکه باید چه با معلومات اکتسابی خود در تحصیل زبانی که از آن ترجمه می کند و چه از راه کمک گرفتن از کتاب های فرهنگ، مفهوم درست متن را دریابد.

به عنوان مثال درست است که واژه ی "گره ناد" در زبان فرانسه به معنی انار و "گره نادیه" به معنی درخت انار است، ولی اولی به معنی نارنجک و دومی به معنی نارنجک انداز هم هست و مترجمی جمله ای فرانسوی را چنین ترجمه کرده بود: «دو درخت انار در راه فرانسه خشک می شدند» و حال آن که منظور نویسنده این بود: «دو نارنجک انداز به فرانسه برمی گشتند». اشتباه گرفتن نارنجک انداز با درخت انار باز محملی دارد، ولی روشن نیست چرا مترجم فعل فرانسوی "برگشتن" را به "خشک شدن" ترجمه کرده است؟ لابد فکر کرده بوده که درخت که نمی تواند برگردد، پس منظور از برگشتن درخت، خشک شدن آن است. دیگر فکر نکرده بود که در راه فرانسه درخت اناری وجود ندارد.

۲- آیا لحن نویسنده حفظ شده است؟

نویسندگان همه مثل هم نیستند و سبک نگارش و زبان ایشان به تناسب ویژگی های روحی و فکری و اخلاقی شان با هم فرق می کند. نیکوس کازانتساکیس نویسنده ی یونانی، آدمی بوده است شوخ و بذله گو و خوش طبع و خوش بیان. رومن رولان نویسنده ی فرانسوی آدمی بوده است خشک و جدی. آناتول فرانتس مردی بوده است شیرین زبان ولی همیشه در گفته هایش از نیش زدن و طنز و تمسخر دریغ نمی کرده است. نویسنده ای مانند سنت اگزوپری (نویسنده ی شازده کوچولو) طبعی حساس و شاعرانه داشته است و دیگری چنین خصوصیاتی نداشته است.

این ویژگی های روحی و فکری و ذوقی نویسندگان بی شک در نوشته های آنان بازتاب می یابد. و به عنوان مثال اگر شما به آثار نیکوس کازانتساکیس مانند "آزادی یا مرگ" یا "مسیح باز مصلوب" یا "زوربای یونانی" نگاه کنید پی می برید که شوخ طبعی و لوندی از سر تا پای کلمات او می ریزد.

بر عکس، اگر کناب "مهاتما گاندی" اثر رومن رولان یا یکی دیگر از کارهای او را بخوانید، می بینید که آن بزرگوار اندک لحن شوخی و مسخرگی یا شیرین زبانی و طنز گویی در گفتار و قلمش نیست و عین مطلب مورد نظرش را خشک و بی پیرایه به روی کاغذ آورده است. یا اگر "جزیره ی پنگوئن ها"ی آناتول فرانس را بخوانید، می بینید که آن مرد چه اندازه طنز و تمسخر در گفتار و در نوشته هایش دارد.

مترجم موفق آن است که در ترجمه اش بتواند همان خصیصه های گفته شده ی مربوط به هر نویسنده را حفظ کند و لحن ترجمه اش در ترجمه ی اثری از مثلن آناتول فرانتس با مارسل پروست فرق داشته باشد.

مترجم ممکن است متن را فهمیده باشد، ولی لحن کلام را درنیافته باشد. ما در فارسی مثلی داریم که می گوییم بفرما و بنشین و بتمرگ هر سه به یک معنی است، ولی میان لحن کلام "بفرما" با لحن "بتمرگ" زمین تا آسمان فرق است. حال اگر مترجم محترم "بفرما" را "بنشین" یا "بتمرگ" یا برعکس، ترجمه کند، مفهوم متن را رسانده ولی لحن متن اصلی را مراعات نکرده است.(روی ادامه ی مطلب کلیک کنید)

۳- آیا مترجم زبان خاص و متناسب با متن را دریافته است؟


نویسنده ای چون سروانتس که چهار صد سال پیش می زیسته یا چون بوکاچیو که هم دوره ی حافظ و مولانا عبید بوده است، یا رابله ی فرانسوی یا شکسپیر انگلیسی در زمان هایی می زیسته اند که نثر آن ها با نثر امروزی فرق داشته است. چنان که نثر مرزبان نامه یا کلیله و دمنه یا گلستان سعدی با نثر معاصر ما مثلن با نوشته های محمد حجاری یا بزرگ علوی یا جمال زاده فرق دارد. من اگر "دن کیشوت" سروانتس که مربوط به چهار سال پیش است یا "دکامرون" بوکاچیو که در ششصد سال پیش نوشته شده است را با همان نثر و زبانی ترجمه کرده بودم که مثلن "شازده کوچولو"ی سنت اگزوپری یا "نان و شراب" اینیاتسیو سیلونه را ترجمه کرده ام، بدون شک ترجمه ی موفقی نمی شد. این جا است که مترجم توانا آقای نجف دریابندری در یکی از نوشته هایشان به این نکته اشاره کرده و گفته است که: «محمد قاضی در ترجمه ی "دن کیشوت" زبان خاص متناسب با متن را دریافته است». حتا در میان آثار نویسندگان هم دوره نیز اختلاف زبان وجود دارد.

یک نویسنده ادبی و کتابی می نویسد، دیگری عامیانه یا به اصطلاح "آرگو" می نویسد. یکی نثرش زیبا و شاعرانه است و دیگری خشک و روزنامه ای است. مترجم باید حواسش را جمع کند و زبان متناسب با نوشته ی اصلی را بیابد. رعایت این نکات است که ترجمه را از حالت فن و حرفه ی صرف بودن در می آورد و به آن جنبه ی هنری می دهد و بدین ترتیب هر خواننده ای از خواندن این ترجمه ها پی می برد که زبان نویسندگان مختلف با هم فرق داشته است.

۴- آیا مترجم واژه های درست و دقیق و خوش آهنگی به جای واژه های متن اصلی     برگزیده است؟



واژه ها در زبان های خارجی نیز همچون در زبان فارسی معنی های متعدد دارند و گاه برعکس، برای یک معنی واحد واژه های گوناگون هست. در "دن کیشوت"، سروانتس با لحن خاص خود آن پهلوان پنبه را به صورت کسی توصیف کرده است که همیشه قیافه ی غم زده و محزونی دارد و من آن را به صورت "پهلوان افسرده سیما" آوردم که به گمانم از "پهلوان غمگین چهره" یا "محزون قیافه" خوش آهنگ تر است. برگزیدن واژه های خوش آهنگ و درست و دقیق یکی از جنبه های هنری کار ترجمه است که بر ارج و قدر آن به اندازه ی زیادی می افزاید.

۵- آیا منرجم در ترجمه ی خود، دستور زبان را رعایت کرده است؟

درست بودن هر نوشته بسته به آن است که در آن اصول و قاعده های دستور زبان رعایت شده باشد، وگر نه، آن نوشته غلط و از دید ادبی بدون ارزش خواهد بود. به کار بردن واژه هایی که از نظر دستوری نادرست هستند نیز مشمول این شرط است. در ترجمه ای به واژه ی "گزارشات" برخوردم که دلم به هم خورد. جمع بستن "گزارش" که یک واژه ی زیبای فارسی است با "ات" عربی از آن کج سلیقگی های زننده است و نیز اغلب دیده ام که در نرجمه رعایت فعل ها به مقتضای زمان نشده است یا این که ضمیر "آن ها" که ویژه ی اشیاء است برای اشخاص به کار رفته است و به جای آن که بنویسد: "آنان" یا "ایشان" رفتند، نوشته است: آن ها رفتند. این مراعات نکردن دستور زبان نیز که به درست نویسی مربوط می شود، در پایین آوردن ارزش ترجمه و هر نوشته ی دیگری بسیار موثر است.

٦- آیا طول کلام یا برعکس، ایجاز نویسنده ی اصلی رعایت شده است؟

این مساله به امانت در ترجمه مربوط می شود. گاه پیش می آید که نویسنده ی اصلی مطلبی را در یک کلمه یا در یک جمله ی کوتاه بیان کرده است. ولی می بینیم که مترجم آن را برای ادای مقصود کافی ندانسته و به شرح و بسط آن می پردازد که البته به خود نویسنده ربطی ندارد و مترجم از خودش آورده است.

پیدا است که چنین کاری از رعایت امانت به دور است و اگر به راستی هم آن واژه یا آن جمله نیاز به شرح و بسط بیش تری داشته باشد، مترجم خوب است که در پاورقی یا پی نوشت به شرح و تفسیر آن بپردازد و بنویسد که مثلن در این جا منظور نویسنده چنین و چنان است. مترجم معروفی که نیازی به نامیدن او نیست، گاه بوده که یک کتاب ششصد صفحه ای را در یک صد یا یک صد و بیست صفحه آورده و گاه برعکس، از یک اثر صد صفحه ای کتابی به حجم و قطر سیصد چهار صفحه ساخته است. پیدا است که در هر دو مورد ترجمه وفادار نیست و ربطی به متن اصلی ندارد و از این رو نمی توان ارزشی برای آن قایل شد.

در ادبیات خودمان نیز می بینیم که مثلا خیام یا سعدی یا حافظ یک دنیا مطلب را در یک بیت یا رباعی یا یک قطعه گنجانده اند، حال اگر مترجم فرانسوی یا انگلیسی یا هر زبان دیگری از آن بیت یا رباعی یا قطعه کتابی بنویسد، این دیگر ترجمه نیست، تفسیر است.

۷- آیا به نقطه گذاری (نشانه های نگارشی) اهمیت لازم داده شده است؟

در زبان فارسی کلاسیک، نقطه گذاری ِ مرسوم در نوشته های خارجی، وجود نداشت و از این رو مثلن یک متن پرسشی را به لحن عادی می خواندند و یا معلوم نبود که جمله در کجا به پایان رسیده یا نرسیده و این مساله مشکلات بسیاری را در کار خواندن پیش می آورد. اصول نقطه گذاری و به کارگیری نشانه های نگارشی از هنگام آشنایی با ادبیات خارجی، در نوشته های فارسی نیز وارد شده و لازم است که مترجم در متن خود آن ها را رعایت کند تا جمله های پرسشی از جمله های تعجبی و تحسینی تمیز داده شود و معلوم شود که جمله در کجا به پایان رسیده یا نقل قول از کیست و همه ی نکات دیگر "نقطه گذاری" punctuation تامین شود.

از مجموعه ی اصول و قاعده هایی که در بالا گفتیم و رعایت آن ها را در ترجمه شرط لازم برای کام یابی و توفیق در این کار دانستیم، چنین نتیجه می گیریم که به طور کلی کار ترجمه دارای دو بخش بنیادی است:

۱- یافتن مفهوم و پیام بیان شده در متن مورد ترجمه.

۲- یافتن لحن و سبک نویسنده و بازتاب دادن آن در متن ترجمه.


بخش نخست را "معادل مفهوم" و بخش دوم را "معادل سبک" می نامند و مجموع آن ها "معادل کامل متن اصلی" خوانده می شود.

در متن های ادبی، سبک شامل ویژگی هایی مانند لحن سخن، طنز و لطیفه، زبان ادبی یا عامیانه، انتخاب وازه ها، بازی با کلمات، فشرده یا بسیط بودن یا کوتاه و بلند بودن جملات و نقطه گذاری است.

 

منبع: انجمن زبان انگلیسی آوا

چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 18:49 :: نويسنده : محمد ظریف
I speak out of the deep of night
out of the deep of darkness
and out of the deep of night I speak
if you come to my house, friend
bring me a lamp and a window I can look through
at the crowd in the happy alley






من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
و از نهاییت شب حرف میزنم
اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم

_________________________________________________________________

 

No one knows what`s wrong with
a lovesick person!
evev himself!
a moment he`s well, a moment bad...
a moment relaxed,a moment tense...
a moment....
of course,all this craziness is for
befoe a bloody failure
though,they all have a world of
sense impossible to describe


هیچکس نمی دونه آدم عاشق چه مرگشه
حتی خودش
یه لحظه خوبه یه لحظه بد
یه لحظه آرومه یه لحظه بی قرار
یه لحظه....
البته این همه حماقت واسه قبل از یه شکست جانانه ست.
هر چند همه ی اینا هم عالمی داره که نگو
...
_________________________________________________________

Hold fast to dreams

For if dreams die

Life is a broken-winged bird

That cannot fly

Hold fast to dreams

For when dreams go

Life is a barren field

Frozen with snow


رویاها را محکم بچسب،

که رویاها اگر بمیرند

زندگی پرنده ایست

شکسته بال و درمانده

رویاها را محکم بچسب

که رویاها وقتی نباشند

زندگی کشتزاری است بایر

برفپوش و یخزده

 

سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, :: 18:4 :: نويسنده : محمد ظریف

نام مشاغل به زبان انگلیسی

Meaning

Jobs

Meaning

Jobs

ماشین نویس

Typist

مدير مدرسه‌

Principal

اسيابان‌

 Miller

پزشک

Physician

کارشناس اینترنت

Webmaster

رقاص

Dancer

امارگير

Actuary

بايگان‌، ضابط

Archivist

مفسر

Interpreter

دریا نورد، بحر پيما

Seafarer

قبر کن

Undertaker

كارفرما

Employer

کشیش

Priest

معاون

Assistant

کتاب فروش

Bookseller

دیپلمات

Diplomat

ناشر

Publisher

کارگاه

Detective

نانوا

Baker

بخشدار

Demarche

مدير

Manager

كارمند

Employee

فرماندار

Governor

خیاط زنانه

Dress maker

صندوقدار

Cashier

منشی

Receptionist

هواشناس

Weatherman

خدمتکار زن

Maid

تعمیرکار

Repairman

چوپان

Shepherd/Rancher

کشاورز

Farmer

باغدار

Gardener

هنرمند

Artist

موذن

Muezzin

بانکدار

Banker

ساربان

Cameleer

آهنگر

Blacksmith

آشپز

Cook

رئیس

Boss

دندان پزشک

Dentist

سر تیپ

Brigadier

نجار

Carpenter

سرایدار

Caretaker

خانه دار

Housekeeper

کارمند

Clerk

شورا

Council

مربی ( ورزشی )

Coach

نویسنده

Writer/Author

سرهنگ

Colonel

گارسون

Waiter

غواص

Diver

استاد

Professor

دکتر

Doctor

فروشنده

Seller

دربان

Doorman

شیشه بر

Glass maker

مدیر مرد

Headmaster

مدیرزن

Headmistress

سبزی و میوه فروش

Green grocery

زن خانه دار

House wife

نگهبان

Guard

نقاش ساختمان

Painter

آتش نشان

Firefighter/fireman

قایقران

Boatman

قاضی

Judge

ماهیگیر

Fisherman

وکیل

Lawyer

رفتگر

Street sweeper

کارگر

Worker

وزیر

Minister

شهردار

Mayor

خلبان

Pilot

معدنچی

Miner

کمک خلبان

Copilot

پرستار

Nurse

آرایشگر مرد

Barber

افسر

Officer

روحانی

Clergy man

عکاس

Photographer

متخصص

Specialist

لوله کش

Plumber

فوتبالیست

Footballer

بازیگر

Player

قصاب

Butcher

باربر

Porter

ساعت ساز

Watchman

رئیس جمهور

President

بقال

Grocer

رهبر

Leader

تلفنچی

Operator

نخست وزیر

Prime minister

تاجر

Merchant

روانشناس

Psychologist

چشم پزشک/ عینکساز

Optician/Optometrist

گزارشگر

Reporter

خطاط

Calligrapher

بازنشسته

Retired

جنگلبان

Forester

مجسمه ساز

Sculptor

معلم

Teacher

گروهبان

Sergeant

مهندس

Engineer

جراح

Surgeon

راننده

Driver

مغازه دار

Shopkeeper

خواننده

Singer

سرباز

Soldier

سخنران

Speaker

سفالگر

potter

جوشکار

Welder

جهانگرد

Tourist

بساز بفروش

Jerry builder

معمار

Architect

بنا

Mason

گل فروش

Florist

دلال

stockbroker

آهنگ ساز

Composer

پرستار بچه

Babysitter

مترجم

Translator

محیط شناس

Ecologist

روزنامه نگار

Journalist

داروفروش

Pharmacist

پستچی

Postman

کلانتر

Sheriff

کفاش

Shoemaker

شکارچی

Hunter

کارگر ساختمان

Construction worker

حسابدار

Accountant

گوینده

Announcer

گوینده خبر

News announcer

کارگردان

Director

شاعر

Poet

رهبر اركتسر

Conductor

پيشخدمت

Servant

نظامی

Army

نا خدا

Captain

فرماندار

Governor

خیاط زنانه

Dress maker

دانش آموز

Student

خیاط مردانه

Tailor

تعمیرکار

Repairman

چوپان

Shepherd/Rancher

اقتصاد دان

Economist

مهماندار هواپیما

flight attendant

دانشمند

scientist

پژوهشگر

Researcher

رانده کامیون

Truck driver

هنر پیشه زن

Actress

آذین گر

Decorator

هنر پیشه مرد

Actor

داور

Referee

ويراستار، سر دبیر

Editor

سرآشپز

Chef

دامپزشک

Veterinarian

نقشه بردار

Surveyor

موسیقیدان

Musician

ملوان

sailor

 

 

دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 21:4 :: نويسنده : محمد ظریف

 

سوپ soup
سالاد salad
نان bread
ماهی fish
استیک steak
همبرگر hamburger
شیشلیک lamb chops
مرغابی duck
مرغ chicken
سیب زمینی potatoes
قارچ mushrooms
لوبیا beans
نخود peas
مارچوبه asparagus
هویج carrots
املت omelet
خامه cream
بستنی ice cream
کیک cake
شیرینی خشک pastry

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
پيوندها


<-PollName->

<-PollItems->


دریافت كد ساعت
ابزار پرش به بالا